مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ممسوس ذات بودهای از صبح خلقـتت نـور پیـمـبـر است نمـایـان به طلعـتت آن آیهای که خـوانده شده لحـظۀ وداع واژه به واژه داده گواهی به عصمتت تـو رفـتـی و مـحـاسـن بـابـا سـپـید شد چـشـم اذان نـظـارهگـر قـد و قــامـتـت از سرخی عـقـیـق پدر تـشنگی بـنوش وقـتی نکـرد خـوشـۀ سبـزی اجـابـتت آه از نـهــاد قــدسـی لـیــلا بـلــنـد شـد تا پـا نـهـاد نـیـزه به صحـن قـداسـتـت تقدیر را به دست خودت میزنی رقـم قسمت گریست بر تن قسمت به قسمتت نزد رواق خون تو، زانو زده است عرش صورت گذاشت وجه خدا روی صورتت آرامتـر حـدیث کـسـا دسـت و پـا بـزن پـاشـیـده بیـن دشـت، حـروف روایتت تقسیم جسم پاک تو در گوش دشت گفت: در درک خـاک تـیـره نگـنجـد نهایتت ناحـیهای مقـدسه در بین این عبا است جمع اسـت در عـبـا فـقـرات زیـارتت اعجاز معجر است؛ پدر جان نداده است جان مـیسـپـرد با نـفـحـات مـصـیبتت |